مامانم جوون که بود آرزو داشت دکتراش رو بگیره

‏مامانم، جوون که بود آرزو داشت دکتراش رو بگیره‌‌.
نوزده سالگی بچه‌ی اول به دنیا اومد و بعد هم من و خواهرم‌.
ماها که از خونه رفتیم، یه سال تموم درس خوند. دانشگاه سراسری قبول شد.
کار با کامپیوتر رو یاد گرفت، ده تا مقاله‌‌ی خوب چاپ کرد‌
و امروز در پنجاه و شش سالگی مدرکش رو گرفت...
مامانم به آرزوی سی‌و‌هفت ساله اش رسید و مثل یه دختر نوزده ساله خوشحاله...
تو هر سنی هستید برای آرزوهاتون تلاش کنین.

#Motive_Time
دیدگاه ها (۱)

روح کوچولو رو...😍❤️

قشنگ ترین حس دنیا...😍❤️

این جمله‌ی امیلی دیکنسون رو با تموم وجودم حسش کردم:یک روز خو...

‌پاییز هم میگذرد...زرد و نارنجی این روزها را از یاد نبرید......

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط