من خستهام

‏من خسته‌ام...
‏نمی‌توانم بہ چیزے فڪر ڪنم
‏فقط می‌خواهم صورتم را در آغوشت بگذارم،
‏دستت را روے سرم احساس ڪنم و تا ابد همینطور بمانم
دیدگاه ها (۰)

بے آنڪہ بخواهم آمدے. . .بے آنڪہ بدانم ماندیگــــــــل من بما...

چہ شود بیاید آن روزڪہ بہ تو رسیدہ باشمبـہ هـواے دیـدنِ تـو ز...

گاهیمینشینم روبہ روے آینهو تو را جستجو میڪنمگاهے در گلوے ِ خ...

دوستت دارم و هر بار بہ یڪ سبڪ تو را سرودمڪوتاہ و بلنداما تو ...

مــــــــ'ُــادر....دلم تنگ است.مے خواهم سرم را روے شانه ات ...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

وانشات اینوماک//پارت ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط