ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﺵ
ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻡ
ﻣﯽﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺗﺮﺩﯾﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﯿﻠﯽ
ﺗﻮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﯼ ﺭﺧﺸﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﻦ
ﻣﯽﺗﺎﺑﯽ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﯾﺶ ﻣﻐﺮﻭﺭﻡ
ﺳﭙﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺑﺰﻧﺪ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﺸﻪﺯﺍﺭ ﺧﺰﺍﻥ ﺯﺩﻩ ﺷﺎﯾﺪ ﮔﻠﯽ ﺑﺮﻭﯾﺪ
ﺷﺒﯿﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺑﻬﺎﺭ ﺑﻮﺋﯿﺪﯾﻢ .
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﮕﻮ ﻫﺮﮔﺰ
دیدگاه ها (۲)

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ...

واقعاً

من شروع ماجرایم پرده ی آخرنباش،برگلوگاه غزل بانودگرخنجرنباش،...

موندم از کجا شروع شد که تورو دوباره دیدم / هنوز از راه نرسید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط