فن فیک رانپو و پو پارت2
فن فیک رانپو و پو پارت2
از زبان راوی:
رانپو خواست نامه واز کنه بخونه که پو گفت: رانپو سان لطفا بعدا بخونش و رانپو هم قبول کرد و گفت: میشه دستمو بگیری و امروز به عنوان مهمان تو آژانس باشی؟ که پو قرمزو رد کرد لبو شد و گفت : باشه
و بعد دست در دست با رانپو رفتن
(کار داره به جاهای باریک میکشه کم کم🤚😑)
بعدش تو ی راه رانپو آبنباتو باز کردو کرد تو دهنش که چشاش برق زد و گفت : پو اینسری با تعم نوشابه گرفتی تو فوقالعاده ای!
که پو سرخ شد و گفت : کاری نکردم
4ساعت بعد در آژانس
از زبان رانپو:
کنیکیدا داشت دازایو در حد مرگ میزد ازونور تانیزاکی و آتسوشی داشتن جلو کنیکیدا رو میگرفتن
خلاصه هر کسی مشغول کاره خودش بود که منم گفتم نامه پو رو بخونم آها راستی پو هم یگوشه نشسته بود زانوی غم بغل گرفته بود
منم شروع کردم به خوندن نامه
نوشته درون نامه:
سلام رانپو خیلی وقته یه احساسی دارم گفتنش برام سخت برای همین تو نامه نوشتم جدیدا دوست دارم همش دور و برت باشم وقتی پیشتم قرمز میشم و ضربان قلبم بالا میره
دوست دارم مال من باشه
پس میشه مال من شی؟
چی دارم میگم حتما ردم میکنی
خب میخواستم بهت بگم خیلی خیلی دوست دارم
راتقدیم قلبم پو
قرمز شده بودم نمیدونستم چی بگم اما انگاری من هم همین احساسو به پو داشتم بخواتر همین.......
ببخشید کوتاه شد دستم شکست
خب سایونارا😑
از زبان راوی:
رانپو خواست نامه واز کنه بخونه که پو گفت: رانپو سان لطفا بعدا بخونش و رانپو هم قبول کرد و گفت: میشه دستمو بگیری و امروز به عنوان مهمان تو آژانس باشی؟ که پو قرمزو رد کرد لبو شد و گفت : باشه
و بعد دست در دست با رانپو رفتن
(کار داره به جاهای باریک میکشه کم کم🤚😑)
بعدش تو ی راه رانپو آبنباتو باز کردو کرد تو دهنش که چشاش برق زد و گفت : پو اینسری با تعم نوشابه گرفتی تو فوقالعاده ای!
که پو سرخ شد و گفت : کاری نکردم
4ساعت بعد در آژانس
از زبان رانپو:
کنیکیدا داشت دازایو در حد مرگ میزد ازونور تانیزاکی و آتسوشی داشتن جلو کنیکیدا رو میگرفتن
خلاصه هر کسی مشغول کاره خودش بود که منم گفتم نامه پو رو بخونم آها راستی پو هم یگوشه نشسته بود زانوی غم بغل گرفته بود
منم شروع کردم به خوندن نامه
نوشته درون نامه:
سلام رانپو خیلی وقته یه احساسی دارم گفتنش برام سخت برای همین تو نامه نوشتم جدیدا دوست دارم همش دور و برت باشم وقتی پیشتم قرمز میشم و ضربان قلبم بالا میره
دوست دارم مال من باشه
پس میشه مال من شی؟
چی دارم میگم حتما ردم میکنی
خب میخواستم بهت بگم خیلی خیلی دوست دارم
راتقدیم قلبم پو
قرمز شده بودم نمیدونستم چی بگم اما انگاری من هم همین احساسو به پو داشتم بخواتر همین.......
ببخشید کوتاه شد دستم شکست
خب سایونارا😑
۴.۱k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.