Say please
فیک say please?!
ژانر : اکشن/مافیا/عاشقانه?
کاپل اصلی : چانمین
کاپل فرعی : مینسونگ
P 11
ویو سونگمین/
خیلی سرده اینجا.. توی ی خونه ی متروکه من رو روی یک صندلی دست و پاهامو بستن حتی دهنم رو
خیلی سرد و تاریکه از دور سایه ای دیدم با یک نور..
یکم که دقت کردم دیدم مامان عو*ضیمه
سعی کردم داد بزنم اما دهنم بسته بود و نمیتونستم
#سلام پسر قشنگ مامان خوبی؟ بهت که بد نگذشت؟ #چرا جوابمو نمیدی؟ اوه آها دهنت رو بستم (خنده های شیطانی) بیا بازش کنم اما باید قول بدی که داد نزن چون اینجا کسی نیست(پوزخند)
دهنم رو باز کرد و گفتم +چرا عوض*ی چرا .. من رو اینجا آوردی؟ لطفا و.. ولم کن
+دوست پسرم نگرانم میشه..
#دوست پسرت؟ ها ها ها بهش گفتم نگران نباش اما مطمئنن نمیتونه پیدات کنه ..آخی پسر بدبخت و بیچاره من
_مطمئنی عوض*ی؟
+نگاهی به پشت مامانم دادم دیدم که بنگچان و دوستاش و دوستای من اومدن دنبالم ..یک.. دو..سه اشک از چشمام جاری شد و دیگه قابل شمردن نبود...+چانییی لطفا نجاتم بدههه
_پاپی کوچولوم اومدم ..
#شما..شما از کجا منو..پیدا کردی،؟؟؟؟
_زیادی احمقی.. گوشیه سونگمین تو جیبته اونم با سیمکارت (پوزخند) بادیگاردام ریخت داخل اون خونه متروکه و با تفنگ به یونا هدف گرفتن _اگه همینجا تسلیم نشی باید فاتحت رو بخونی خوک کثیف
#باشه..باشه تو بردی کریستوفر بنگچان..بازم تو بردی
ایندفعه پلیسا اومدن و اون رو بازداشت کردن
به سرعت رفتم دست و پاهای سونگمین رو باز کردم و محکم بغلش کردم +ددییی دلم برات تنگ شده بود..3 روز ندیدمت ...
_عزیزم دیکه گریه نکن نجاتت دادم بیبی:)
و بوسه کوتاهی روی لب سونگمین گذاشتم...
و به سمت خونه همگی راه افتادیم ..
.
.
ژانر : اکشن/مافیا/عاشقانه?
کاپل اصلی : چانمین
کاپل فرعی : مینسونگ
P 11
ویو سونگمین/
خیلی سرده اینجا.. توی ی خونه ی متروکه من رو روی یک صندلی دست و پاهامو بستن حتی دهنم رو
خیلی سرد و تاریکه از دور سایه ای دیدم با یک نور..
یکم که دقت کردم دیدم مامان عو*ضیمه
سعی کردم داد بزنم اما دهنم بسته بود و نمیتونستم
#سلام پسر قشنگ مامان خوبی؟ بهت که بد نگذشت؟ #چرا جوابمو نمیدی؟ اوه آها دهنت رو بستم (خنده های شیطانی) بیا بازش کنم اما باید قول بدی که داد نزن چون اینجا کسی نیست(پوزخند)
دهنم رو باز کرد و گفتم +چرا عوض*ی چرا .. من رو اینجا آوردی؟ لطفا و.. ولم کن
+دوست پسرم نگرانم میشه..
#دوست پسرت؟ ها ها ها بهش گفتم نگران نباش اما مطمئنن نمیتونه پیدات کنه ..آخی پسر بدبخت و بیچاره من
_مطمئنی عوض*ی؟
+نگاهی به پشت مامانم دادم دیدم که بنگچان و دوستاش و دوستای من اومدن دنبالم ..یک.. دو..سه اشک از چشمام جاری شد و دیگه قابل شمردن نبود...+چانییی لطفا نجاتم بدههه
_پاپی کوچولوم اومدم ..
#شما..شما از کجا منو..پیدا کردی،؟؟؟؟
_زیادی احمقی.. گوشیه سونگمین تو جیبته اونم با سیمکارت (پوزخند) بادیگاردام ریخت داخل اون خونه متروکه و با تفنگ به یونا هدف گرفتن _اگه همینجا تسلیم نشی باید فاتحت رو بخونی خوک کثیف
#باشه..باشه تو بردی کریستوفر بنگچان..بازم تو بردی
ایندفعه پلیسا اومدن و اون رو بازداشت کردن
به سرعت رفتم دست و پاهای سونگمین رو باز کردم و محکم بغلش کردم +ددییی دلم برات تنگ شده بود..3 روز ندیدمت ...
_عزیزم دیکه گریه نکن نجاتت دادم بیبی:)
و بوسه کوتاهی روی لب سونگمین گذاشتم...
و به سمت خونه همگی راه افتادیم ..
.
.
۱.۵k
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.