غزلم قهر نکن،من که غزل خوانِ تواَم
غزلم قهر نکن،من که غزل خوانِ تواَم
من که تا صبحدمان سخت نگهبانِ تواَم
تو بیا لحظه ی بی رنگ مرا رنگین کن
تا سحر رقص کنان لاله ی خندانِ تواَم
تا که دریا به خروش و دل تن ها به
سکوت
منم آن آب روان، قطره ی بارانِ تواَم
چون به فردا غزل از خاطره ی خون دارم
چشمه ی آتشم و اشکِ فراوانِ تواَم
دلم از غصّه گرفته ست ترا دارم و بس
سر پناهِ منی و دست به دامانِ تواَم
غزلم حوصله ی قصّه ندارم دیگر
آب از سر برود صخره ی پنهانِ تواَم
#F
من که تا صبحدمان سخت نگهبانِ تواَم
تو بیا لحظه ی بی رنگ مرا رنگین کن
تا سحر رقص کنان لاله ی خندانِ تواَم
تا که دریا به خروش و دل تن ها به
سکوت
منم آن آب روان، قطره ی بارانِ تواَم
چون به فردا غزل از خاطره ی خون دارم
چشمه ی آتشم و اشکِ فراوانِ تواَم
دلم از غصّه گرفته ست ترا دارم و بس
سر پناهِ منی و دست به دامانِ تواَم
غزلم حوصله ی قصّه ندارم دیگر
آب از سر برود صخره ی پنهانِ تواَم
#F
۶۶۹
۰۲ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.