پارت بیست یک
پارت بیست یک 😁
لیلا: زهرااااا
زهرا: جانم
لیلا: زهرا جونم
زهرا: بله
لیلا: زهراااا هوبیییی
فاطمه: ای درد لیلا مگه نمیشنوی جوابتو میده ها😡
زهرا: خدا از دهت بشنوه😌
لیلا: بروووو بی ادب من قهرم 😶
آقا سعید: کی قهره؟
فاطمه: جان قلبت جمعش کن😊
زهرا: سلام نمی دانم من که در جریان نبودم ( لبخند 😊 خدا بخیر کنه )
فاطمه : پس من اینجا ارپیچی هستم نه ؟
زهرا: نه استغفرالله منظورم ما بود😊
سعید: شما خوبید لیلا...
زهرا: جانم 😳
سعید: منظور خانم بود😅
زهرا: بله 😐
لیلا: ممنون مادر خوبن ☺️
زهرا: داشتم از خنده روده بر میشودم 😁
فاطمه: من مطمئنم این آقا سعید بعداً پشیمان میشه 😁
زهرا: تا این بنده خدا به خودش بیاد همهچیز خراب شده 😊
فاطمه: بله ☺️
سعید: چی خراب شده ؟
فاطمه: وا آقا سعید شما هم که همش فال گوش وایستادی 😐
سعید: شرمنده 🙃
فاطمه: زهرا چرا وایستادی بیاد دیگه ژله دراز😶
زهرا: آمدم چته بیا منو بخور😳
فاطمه:تو مگه کار زندگی نداری ؟
زهرا: چرا هم کار دارم هم زندگی خداحافظ🚶🏻♀
فاطمه: کجا حرف دارم 🙎🏻♀
زهرا: بازوم رو شکاندی بگو کار دارم 🤦🏻♀
فاطمه: قهوه داری💁🏻♀
زهرا:😑
فاطمه: باشه شوخی کردم برو به کارت برسه فقط😨
زهرا: هوممم😑
فاطمه: شهید نشی یک وقت 🤭
زهرا: وقت دنیا رو میگیری با این شوخی هات😂
فاطمه: ما اینیم دیگه 😆
زهرا: وای الان غش کردم 😁
فاطمه: برو زشته 😊
زهرا: داخل اتاق نشستم داشتم به کار هام میرسیدم این لیلا اینه گودزیلا وارد شد ای خداا🤭
لیلا: لب تابم هنگ کرده 💻
زهرا: یک سوال ؟
لیلا: جانم به پرس
زهرا: تو گودزیلا ای 🕸( آخه این چه کاریه 😐 وقتی می دانی چرا میپرسی)
لیلا: خیلی خری🐴( دوستان توی کیبرد عکس الاغ نبود اسب گذاشتم لذت ببرید😆)
فاطمه: خب راست میگه
امیر: خواهرا اجازه بدید
فاطمه: وای خاک عالم بر ملاجم ببخشید
امیر: خواهش میکنم
لیلا: من بعداً با شما کار دارم 😡
فاطمه: حتماً ( مثل پلنگ صورتی دروغ گفتم 😐)
زهرا: بسلامت
لیلا: یادم لب تابم ببرم
زهرا: درستش میکنم
لیلا: اگر نتوانستی جوان ناکام شدی چی؟
فاطمه: لیلا جان یک دورزنجوی بگی بد نیست 😡
لیلا: ببخشید خداحافظ
لیلا: زهرااااا
زهرا: جانم
لیلا: زهرا جونم
زهرا: بله
لیلا: زهراااا هوبیییی
فاطمه: ای درد لیلا مگه نمیشنوی جوابتو میده ها😡
زهرا: خدا از دهت بشنوه😌
لیلا: بروووو بی ادب من قهرم 😶
آقا سعید: کی قهره؟
فاطمه: جان قلبت جمعش کن😊
زهرا: سلام نمی دانم من که در جریان نبودم ( لبخند 😊 خدا بخیر کنه )
فاطمه : پس من اینجا ارپیچی هستم نه ؟
زهرا: نه استغفرالله منظورم ما بود😊
سعید: شما خوبید لیلا...
زهرا: جانم 😳
سعید: منظور خانم بود😅
زهرا: بله 😐
لیلا: ممنون مادر خوبن ☺️
زهرا: داشتم از خنده روده بر میشودم 😁
فاطمه: من مطمئنم این آقا سعید بعداً پشیمان میشه 😁
زهرا: تا این بنده خدا به خودش بیاد همهچیز خراب شده 😊
فاطمه: بله ☺️
سعید: چی خراب شده ؟
فاطمه: وا آقا سعید شما هم که همش فال گوش وایستادی 😐
سعید: شرمنده 🙃
فاطمه: زهرا چرا وایستادی بیاد دیگه ژله دراز😶
زهرا: آمدم چته بیا منو بخور😳
فاطمه:تو مگه کار زندگی نداری ؟
زهرا: چرا هم کار دارم هم زندگی خداحافظ🚶🏻♀
فاطمه: کجا حرف دارم 🙎🏻♀
زهرا: بازوم رو شکاندی بگو کار دارم 🤦🏻♀
فاطمه: قهوه داری💁🏻♀
زهرا:😑
فاطمه: باشه شوخی کردم برو به کارت برسه فقط😨
زهرا: هوممم😑
فاطمه: شهید نشی یک وقت 🤭
زهرا: وقت دنیا رو میگیری با این شوخی هات😂
فاطمه: ما اینیم دیگه 😆
زهرا: وای الان غش کردم 😁
فاطمه: برو زشته 😊
زهرا: داخل اتاق نشستم داشتم به کار هام میرسیدم این لیلا اینه گودزیلا وارد شد ای خداا🤭
لیلا: لب تابم هنگ کرده 💻
زهرا: یک سوال ؟
لیلا: جانم به پرس
زهرا: تو گودزیلا ای 🕸( آخه این چه کاریه 😐 وقتی می دانی چرا میپرسی)
لیلا: خیلی خری🐴( دوستان توی کیبرد عکس الاغ نبود اسب گذاشتم لذت ببرید😆)
فاطمه: خب راست میگه
امیر: خواهرا اجازه بدید
فاطمه: وای خاک عالم بر ملاجم ببخشید
امیر: خواهش میکنم
لیلا: من بعداً با شما کار دارم 😡
فاطمه: حتماً ( مثل پلنگ صورتی دروغ گفتم 😐)
زهرا: بسلامت
لیلا: یادم لب تابم ببرم
زهرا: درستش میکنم
لیلا: اگر نتوانستی جوان ناکام شدی چی؟
فاطمه: لیلا جان یک دورزنجوی بگی بد نیست 😡
لیلا: ببخشید خداحافظ
۲.۴k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.