عزیز جان من

عزیز جان من
چرا با آگاهی کامل یکی را خانه خراب میکنی؟ تو میدانی این فرد قبل از تو به زور به تنهایی عادت کرده است،، چرا مانند یک روز تعطیل میان پنج روز مدرسه رفتن میایی و معادلات خوابش را بر هم میزنی؟
چرا میایی و بعد از این که دلت را زد ولش میکنی به امان مردم!
دلت می آید یک نفر چشمش از نبودن هایت قرمز شود؟
احساس غرور میکنی؟
در اوج میروی وقتی چمدان به دستی و به پایت افتاده است؟
عزیز جان...
یا "نرو" یا "نیا" معادله ی جبری سختی نیست که فرمول است؛ حفظ کن
به کارت میآید
دیدگاه ها (۸)

باید یک روز تصمیم بگیری کسی را بیش از خودت دوست داشته باشی.ب...

دلم میخواهدبنشینی رو به رویمدرست رو به رویمبه فاصله ی کمتر ا...

من اصلا آدم حسودی نیستم...ولی وقتی در پارک قدم میزدم و چشمم ...

❣ اڪَہ ڪسی رو دوست دارے❣ نہ براش ستاره باش❣ نہ آفتاب ...❣ چو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط