به لب چشمه سرشب به شتاب آمده بود
به لب چشمه سرشب به شتاب آمده بود
کوزه بر دوش ، پی بردن آب آمده بود
خوی وحشی نگهان ده بالا را داشت
آب از دیدن او در تب و تاب آمده بود
در هوا از نفسش عطر گل سنجد ریخت
شادی انگیز تر از بوی گلاب آمده بود
پیر مردان همه گفتند که همزاد پری ست
بس که شاداب زجوبار شباب آمده بود
کوزه در آب فرورفته و از قهقه اش
اشک در چشم بلورین حباب آمده بود
رقص را در گذر باد به ریواس تنش
مخملی بود که از کوچه خواب آمده بود
عصمتش راه به هر دزد نگاهی می بست
گرچه سکر آور و سرمست و خراب آمده بود
#خسرو_احتشامی
کاناله شعروشور بهترین و زیباترین شعرها و عکس نوشته ها
https://telegram.me/joinchat/CAtGhj1VkXRhFcuW2TrgSg
کوزه بر دوش ، پی بردن آب آمده بود
خوی وحشی نگهان ده بالا را داشت
آب از دیدن او در تب و تاب آمده بود
در هوا از نفسش عطر گل سنجد ریخت
شادی انگیز تر از بوی گلاب آمده بود
پیر مردان همه گفتند که همزاد پری ست
بس که شاداب زجوبار شباب آمده بود
کوزه در آب فرورفته و از قهقه اش
اشک در چشم بلورین حباب آمده بود
رقص را در گذر باد به ریواس تنش
مخملی بود که از کوچه خواب آمده بود
عصمتش راه به هر دزد نگاهی می بست
گرچه سکر آور و سرمست و خراب آمده بود
#خسرو_احتشامی
کاناله شعروشور بهترین و زیباترین شعرها و عکس نوشته ها
https://telegram.me/joinchat/CAtGhj1VkXRhFcuW2TrgSg
۱.۳k
۰۶ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.