بازامشب از خیال تو غوغاست در دلم

بازامشب از خیال تو غوغاست در دلم
آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم
خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست
تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم
خاموشی لبم نه ز بی دردی و رضاست
از چشم من ببین که چو غوغاست در دلم
من نای خوش نوایم و خاموش ای دریغ
لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم
دستی به سینه ی من شوریده سر گذار
بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم
زین موج اشک تفته و توفان آه سرد
ای دیده هوش دار که دریاست در دلم
باری امید خویش به دلداری ام فرست
دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم
گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز
صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم

#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

اكر چه هيچ كس نيومد و سر به تنهاييت نزد.... اما تو كوه درد ب...

عریان‌ترین حادثه‌ی تمامِ این شبانه‌هاخاتونِ رؤیاوارِ من! به ...

از شبنم عشق خاک آدم گل شدشوری برخاست فتنه ای حاصل شدصد نشتر ...

زندگی دفتری ازخاطره هاست ...یک نفردردل شب، یک نفردردل خاک، ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط