روزی که اولین خطا را کردم،بودی...
روزی که اولین خطا را کردم،بودی...
این را از صدای بال نگران فرشته هایت فهمیدم
فرشته های نگهبانم را ترسانده بودم!
مدام بال وپرمیزدند و تلاش میکردند پشیمانم کنند.
شیرینی کوتاه خطا،حواسم را از پریشانی فرشتگان دور کرد و با آن که میدانستم مضطرب اند، خوبی ات را بهانه کردم و غبار ِ نگرانی وجدان را از جانم دور کردم...
روزهای بعد،خطاهای بعد از راه رسیدند
مدام فرشته ها پریشان شدندن و من،مدام عفوت را بهانه ی تکرار میکردم!
انگار دستان محبت تو نیز،مدام زیر بال ِ یقین و اعتمادم را می گرفتند.
پیش رفتم و نفهمیدم که سکوتت ازسررضایت نبود،مهلت میدادی تا شاید رشته های تافته ام را پنبه نکنم...
نمی فهمیدم که صبوری ات،رحمتی است که نثارم کرده ای و من شایسته اش نبودم!
از مجال بخششت،مغرورشدم و مسیرم را که آرام_آرام از خانه ات دور میشد،ندیدم.
《سر بـ هوای نفس》،رفتم و چنان شد که دیگر صدای بال فرشته های نگران را نیز نشنیدم...
دور شدم
دور ِدور...
...
من...رفتاری بـ اندازه لیاقتم کردم
اما تو در شان خدایے ات، مرا ببخش
برگرفته از سوره فاطر..آیه3تا7
این را از صدای بال نگران فرشته هایت فهمیدم
فرشته های نگهبانم را ترسانده بودم!
مدام بال وپرمیزدند و تلاش میکردند پشیمانم کنند.
شیرینی کوتاه خطا،حواسم را از پریشانی فرشتگان دور کرد و با آن که میدانستم مضطرب اند، خوبی ات را بهانه کردم و غبار ِ نگرانی وجدان را از جانم دور کردم...
روزهای بعد،خطاهای بعد از راه رسیدند
مدام فرشته ها پریشان شدندن و من،مدام عفوت را بهانه ی تکرار میکردم!
انگار دستان محبت تو نیز،مدام زیر بال ِ یقین و اعتمادم را می گرفتند.
پیش رفتم و نفهمیدم که سکوتت ازسررضایت نبود،مهلت میدادی تا شاید رشته های تافته ام را پنبه نکنم...
نمی فهمیدم که صبوری ات،رحمتی است که نثارم کرده ای و من شایسته اش نبودم!
از مجال بخششت،مغرورشدم و مسیرم را که آرام_آرام از خانه ات دور میشد،ندیدم.
《سر بـ هوای نفس》،رفتم و چنان شد که دیگر صدای بال فرشته های نگران را نیز نشنیدم...
دور شدم
دور ِدور...
...
من...رفتاری بـ اندازه لیاقتم کردم
اما تو در شان خدایے ات، مرا ببخش
برگرفته از سوره فاطر..آیه3تا7
۱.۲k
۱۹ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.