کرامات امام هادی ع
کرامات امام هادی علیه السلام دررابطه با زنی ادعا کرد که من زینب دختر فاطمه زهرا(س) می باشم متوکل زن را طلبید و گفت که زمان زینب تا به حال سالها گذشته تو جوانی. گفت: رسول خدا(ص) دست بر سر من کشیده و دعا کرده در هر چهل سال جوانی به من برگردد
نردبانی گذاشتند امام (ع) داخل قفس و محل نگهداری حیوانات درنده شدند و در گوشه ای نشستند، شیران خدمت آن بزرگوار آمدند، از روی خضوع سر خود را در جلوی آن حضرت بر زمین نهادند آن حضرت دست بر سر آنها مالید و امر کرد که کنار روند تمام به کناری رفتند و اطاعت آن جناب را می نمودند.
وزیر متوکل گفت: این کار درست نیست هر چه زودتر او را از این مکان خارج کن. تا مردم این معجزه را مشاهده نکنند همینکه امام (ع) پا بر نردبان نهاد شیران دور آن حضرت جمع شدند و خود را به لباس آن حضرت می مالیدند حضرت اشاره کرد که برگردند و برگشتند، د راین موقع زن گفت: من ادعای باطل کردم ومن دختر فلان شخص هستم و فقر باعث شد که چنین نیرنگی بزنم
#کرامات_امام_هادی_ع #معجزات_امامان #معجزه #مذهبی
نردبانی گذاشتند امام (ع) داخل قفس و محل نگهداری حیوانات درنده شدند و در گوشه ای نشستند، شیران خدمت آن بزرگوار آمدند، از روی خضوع سر خود را در جلوی آن حضرت بر زمین نهادند آن حضرت دست بر سر آنها مالید و امر کرد که کنار روند تمام به کناری رفتند و اطاعت آن جناب را می نمودند.
وزیر متوکل گفت: این کار درست نیست هر چه زودتر او را از این مکان خارج کن. تا مردم این معجزه را مشاهده نکنند همینکه امام (ع) پا بر نردبان نهاد شیران دور آن حضرت جمع شدند و خود را به لباس آن حضرت می مالیدند حضرت اشاره کرد که برگردند و برگشتند، د راین موقع زن گفت: من ادعای باطل کردم ومن دختر فلان شخص هستم و فقر باعث شد که چنین نیرنگی بزنم
#کرامات_امام_هادی_ع #معجزات_امامان #معجزه #مذهبی
۱.۱k
۱۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.