خاطرم می اید

:
خاطرم می اید ..
از سر کوچه ی مان ، سمت چپ پیچیدی
و نمی دانستی
غزل و دلتنگی ، چه بساطی چیدند .. !
در میان چشمم ، شب غم انگیز ترین
حالت خود را سر داد ..
چشمهایت ای کاش
لحظه ای ، چشم مرا می دیدند
در هجوم شب تار
خاطراتت یکبار ..
در قفس مرغ خیال من را
مهربان ، بوسیدند
دستهایت انگار، از میان گلها
گلی از شعر مرا می چیدند .. !
. عشق_شرقی
دیدگاه ها (۴)

:دوست داشتن که فقط به گفتن نیستهنر می‌‌خواهدماندن می‌‌خواهد ...

دلم میخواهد کسی باشد ، خوب باشد ، مهربان باشد ، بس باشد و هم...

:یاران به خدا که بی وفایی نکنیدو از عاشق دلخسته جدایی نکنیدی...

:تمام شعرهایم بهانه ایی است برای آمدنتنمیشنوی سوز صدای شعره...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط