دگر نه اشکهام را خواه دد

ديـگـــر نه اشـکـــهايــم را خــواهـي ديــد
نه التـــمـاس هـــايم را
و نه احســـاســاتِ ايــن دلِ لـعـنـتـي را…
به جـــايِ آن احســـاسي که کُـــشـتـي
درخـتـي از غــــرور کـاشـتم…
دیدگاه ها (۱)

آرزوی خیلــــــــی ها بودم امـــّـــا اسیر قدرنشناس...

اينايى که به يکى پا ميدن...به يکي دست ميدن...به يکی دل... اي...

اينائی که با اين وضعيت فيلتر،بازم ميان ويچت اينا،همونائی هست...

گویند دیررسیدن بهترازهرگزنرسیدن است من دیر رسیدم دستانش رادر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط