تویی که داری این کلمات را میخوانی

تویی که داری این کلمات را می‌خوانی،
تویی که رفیقِ منی، عزیزِ منی و مهربان‌ترینی به من؛ خوشحالم که هستی و می‌شناسمت، خوشحالم که کسی شبیه به تو در این جهان هست که از من برای من دلسوزتر باشد، کسی در این جهان هست که با او راحت از خودم حرف بزنم و نگران هیچ قضاوتی نباشم، کسی در این جهان هست که لایق باشد برای اینهمه دوست داشته‌شدن و اینهمه اعتماد داشتن و اینهمه خواسته‌شدن و عزیز بودن.
به راستی آدمی چگونه مصائب جهان را تاب می‌آورد اگر رفیقی نداشت؟ چگونه در نهایت بحران، به حالِ خوب می‌رسید و چگونه در نهایت تیرگی‌هاش به نور؟
آدمی اگر آغوش دوست را نداشت، اندوهش را میان کدامین آغوش، لبخند می‌کرد؟ کدامین دست را می‌گرفت و دلش گرم می‌شد؟ با کدام آدم امنی حرف می‌زد و آرام می‌گرفت؟
چقدر خوشحالم که در جهان من حضور داری و چقدر نیاز دارم به حضور تو، همانگونه که آسمان شب به ماه و گیاه پژمرده به باران.
آدمی باید لااقل یک دوست خوب برای خودش داشته‌باشد، چرا که در نهایت شادمانی یا اندوه، فقط آغوش کسانی تو را عمیقا آرام خواهد کرد که نه به واسطه‌ی نسبت‌های خونی، که تو را به‌خاطر خودت پذیرفته‌اند و دوست دارند.
من تو را برای خودم و حضور امن و آرام یک دوستِ خوب را برای تمام آدم‌ها توصیه می‌کنم ...

#عزیزترین_موجود_زندگی _♥️🌱
دیدگاه ها (۰)

من اشتیاق دارم به زندگی، به دوست داشتن‌های عمیق، به دیوانگی‌...

وقتی كسی می‌ميره، ميشه خاكسترش رو به شركت خاصی داد تا ازش بذ...

«آزادی من آن است که چنان باشم که نمی‌خواهند باشم.»___🌱

رفقای خاص♥️

آخ که چه خوب است حضور تو لابه‌لای این همه بدبختی. چه خوب است...

دقیقا...دقیقا فکر کن ادم چقدر کوته فکر باشه که وجود خدا رو ز...

چند پارتی(جونگ کوک/ات)part3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط