به بادهای سرآسیمه
به بادهای سرآسیمه
سپرده ام
کمی هوای ابری
برای ام
بیاورند...
هوا
تراکم مسدود ناگرفته ی غمگینی ست
که در خیال پنجره
می پوسد ..؛
پرنده ها با سر
درون خواب آجری دیوار
می میرند
چراغ های رابطه - را
قبلا فروغ به کار برده
ولی -
هم چنان تاریک اند ...
و خون منجمد
از دیواره های شرقی رگ
بالا نمی رود ...
صدای ساکسیفون تو
هنوز هم
نمی آید
درخت های سوخته را
کسی به پای کوبی باران
فرا نمی خواند
و بوی یونجه
از گلوی گوسفند آویزان
در هوا
نمی پاشد
کنار کنده ی خون آلود
پکی عمیق به سیگار می زند
قصاب
و چشم
بر عبور رهگذران
می دوزد
- به گوشت های محترم قرمز -
که ناگهان
قطار بی ترحم تنهایی
میان ذهن خسته ی من
غرور رودخانه را
زیر می گیرد
و آسیاب
از جریان می افتد ...
شغال ها ؛
درد اخته گی خود را
به زوزه های وحشی گرگ
مرتبط می دانند ...
ترانه های زیر زمینی
ستاره می سازند
- و این روزها
دل ام عجیب برای رجّاله های ات تنگ می شود صادق -
طلوع ماهتاب
عجیب ترین اتفاق این شب ها ست
و قورباغه ها
پلنگ می خوانند
کمی چراغ به من قرض می دهید آیا ؟
به سوگواری آفتاب قسم
کسی به یاری تو برنخواهد خواست
و مرگ هم
عمراً
تمام دردهای ناتمام مرا
نخواهد مُرد
و من
دوباره با ولعی خاص
صدای چوب پنبه را
می نوشم
و
گیج
گیج
گیج
خواهم زد
دل ام هوای سفر کرده
بیا برویم
شنیده ام که آن ور دیوار
صدای رویش گل های سرخ را
می شود خندید
که سنگ های جوان
از نوازش باران ،
درخت می رویند
تو غنچه های گل مریم را
درون مخمل موهای ات
ستاره خواهی کرد
و سرخ خواهد ریخت
قدح قدح غزل از انحنای لب های ات
و من
با صدای خروس ؟
نه
دوباره با صدای زنگ لعنتی گوشی
می پرم از خواب
درون
بامداد
خمار ..
سپرده ام
کمی هوای ابری
برای ام
بیاورند...
هوا
تراکم مسدود ناگرفته ی غمگینی ست
که در خیال پنجره
می پوسد ..؛
پرنده ها با سر
درون خواب آجری دیوار
می میرند
چراغ های رابطه - را
قبلا فروغ به کار برده
ولی -
هم چنان تاریک اند ...
و خون منجمد
از دیواره های شرقی رگ
بالا نمی رود ...
صدای ساکسیفون تو
هنوز هم
نمی آید
درخت های سوخته را
کسی به پای کوبی باران
فرا نمی خواند
و بوی یونجه
از گلوی گوسفند آویزان
در هوا
نمی پاشد
کنار کنده ی خون آلود
پکی عمیق به سیگار می زند
قصاب
و چشم
بر عبور رهگذران
می دوزد
- به گوشت های محترم قرمز -
که ناگهان
قطار بی ترحم تنهایی
میان ذهن خسته ی من
غرور رودخانه را
زیر می گیرد
و آسیاب
از جریان می افتد ...
شغال ها ؛
درد اخته گی خود را
به زوزه های وحشی گرگ
مرتبط می دانند ...
ترانه های زیر زمینی
ستاره می سازند
- و این روزها
دل ام عجیب برای رجّاله های ات تنگ می شود صادق -
طلوع ماهتاب
عجیب ترین اتفاق این شب ها ست
و قورباغه ها
پلنگ می خوانند
کمی چراغ به من قرض می دهید آیا ؟
به سوگواری آفتاب قسم
کسی به یاری تو برنخواهد خواست
و مرگ هم
عمراً
تمام دردهای ناتمام مرا
نخواهد مُرد
و من
دوباره با ولعی خاص
صدای چوب پنبه را
می نوشم
و
گیج
گیج
گیج
خواهم زد
دل ام هوای سفر کرده
بیا برویم
شنیده ام که آن ور دیوار
صدای رویش گل های سرخ را
می شود خندید
که سنگ های جوان
از نوازش باران ،
درخت می رویند
تو غنچه های گل مریم را
درون مخمل موهای ات
ستاره خواهی کرد
و سرخ خواهد ریخت
قدح قدح غزل از انحنای لب های ات
و من
با صدای خروس ؟
نه
دوباره با صدای زنگ لعنتی گوشی
می پرم از خواب
درون
بامداد
خمار ..
۸.۱k
۱۸ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.