چگونه در غم او دعوی وفا نکنم

چگونه در غم او دعوی وفا نکنم
که شاهدم دل مجروح و چشم خون‌بار است
هنوز قابل این فیض نیستم در عشق
وگرنه از پی قتلم بهانه بسیار است
دیدگاه ها (۳)

عشق را، به قلبِ بهار سنجاق کردمتا بیایی!جانِ دلم،تو معنای ان...

جورے دوستت دارم که انگار در این شهرفقط همین یک نفر موجود است...

جایی میان قلب هستکه هرگز پر نمی‌شود یک فضای خالیو حتی در بهت...

دلخوش نشسته‌امکه شاید گذر کنے!لعنت به شایدے که مهیا نمےشود،،...

من وتو نسبتمان چیست؟ نگاردل هم بیقرار  هم  و یک  عمر  قرار  ...

﷽‌🌱گفتم: این رسم وفا با من مهجور نبودگفت: این عشق تو با شِکو...

...جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط