ماجراهای ایشون و اوشون
ماجراهای ایشون و اوشون
این قسمت
نمایش چپکی
من:اه گایز یه چیزی!
سوبارو:هان؟چیه؟بگو اعصاب ندارما
من:پس نگم بهتره
رایتو:لوکا چان سوبارو چیز میخوره به تو چیزی بگه حرفتو بزن
رجی:رایتو...نباید وقتی دو نفر...
همه:خفه شو(رجی ایز وری بدبخت:|)
من:اوممم خب...
آیاتو:بچهها همراهی کنین...چشمای قشنگ لوکا دلمو هوایی کرده...
بقیه:هووووووووو
با یه حرکت پریدم رو دوش آیاتو پاهامو دور گردنش فشار دادم
من:خب حالا ادامه بده...وسط حرف من میپری آره؟
کاناتو:آیاتو کون خیلی جوگیره...مگه نه تدی؟
اگه بگم آیاتو هم رنگ موی کاناتو نشده بود شکر خوردم
آیاتو:من دیگه...به ریش نداشته ننم بخندم...وسط حرفت...پارازیت بدم
اومدم پایین
من:خو باشه
شو:حرفتو بگو
من:راستش...اهههه من نمیدونم چی اجرا کنیم!
خب دیگه دهنشون به آسفالت چسبید
سوبارو:یعنی تا حالا داشتی اسکلمون میکردی
من:هه هه آره
شو:آره و زهرمار...بیشعور من الان باید خواب باشم
رجی:فکر کنم اصلا بویی از ادب نبردی لوکا
آیاتو:یه مشت و مال حسابی بهت میدم
کاناتو:لوکا چان باید ادب بشه...مگه نه تدی؟
رایتو:باهات کار دارم ورپریده
سوبارو:میکشمت
یویی:هیییی با لوکا چان کاری نداشته باشین
من:خب حالا یه چیز دیگه
اونا:دیگه چیه؟
من:فرارررررررررررررر
حالا من بدو اینا بدو
من:خو آخه اینجوری قیافه هاتون باحال میشد
شو:بیخود کردی من به خاطر تو از خوابم زدم
من:بابا ماست خوردم به جون کروات آیاتو
سوبارو:خفه
همونجا ایستادم و زدم زیر گریه
شو که نزدیک شد
من:سوسسسسککککک
درجا غشید
رجی که اومد
من:رجیییی گربه لباسا رو خراب کرد
رجی عین موشک در رفت
اون چهارتا که چشمتون الهی روز بد نبینه...
بقیشم بعدا میگم
:|
#dl
این قسمت
نمایش چپکی
من:اه گایز یه چیزی!
سوبارو:هان؟چیه؟بگو اعصاب ندارما
من:پس نگم بهتره
رایتو:لوکا چان سوبارو چیز میخوره به تو چیزی بگه حرفتو بزن
رجی:رایتو...نباید وقتی دو نفر...
همه:خفه شو(رجی ایز وری بدبخت:|)
من:اوممم خب...
آیاتو:بچهها همراهی کنین...چشمای قشنگ لوکا دلمو هوایی کرده...
بقیه:هووووووووو
با یه حرکت پریدم رو دوش آیاتو پاهامو دور گردنش فشار دادم
من:خب حالا ادامه بده...وسط حرف من میپری آره؟
کاناتو:آیاتو کون خیلی جوگیره...مگه نه تدی؟
اگه بگم آیاتو هم رنگ موی کاناتو نشده بود شکر خوردم
آیاتو:من دیگه...به ریش نداشته ننم بخندم...وسط حرفت...پارازیت بدم
اومدم پایین
من:خو باشه
شو:حرفتو بگو
من:راستش...اهههه من نمیدونم چی اجرا کنیم!
خب دیگه دهنشون به آسفالت چسبید
سوبارو:یعنی تا حالا داشتی اسکلمون میکردی
من:هه هه آره
شو:آره و زهرمار...بیشعور من الان باید خواب باشم
رجی:فکر کنم اصلا بویی از ادب نبردی لوکا
آیاتو:یه مشت و مال حسابی بهت میدم
کاناتو:لوکا چان باید ادب بشه...مگه نه تدی؟
رایتو:باهات کار دارم ورپریده
سوبارو:میکشمت
یویی:هیییی با لوکا چان کاری نداشته باشین
من:خب حالا یه چیز دیگه
اونا:دیگه چیه؟
من:فرارررررررررررررر
حالا من بدو اینا بدو
من:خو آخه اینجوری قیافه هاتون باحال میشد
شو:بیخود کردی من به خاطر تو از خوابم زدم
من:بابا ماست خوردم به جون کروات آیاتو
سوبارو:خفه
همونجا ایستادم و زدم زیر گریه
شو که نزدیک شد
من:سوسسسسککککک
درجا غشید
رجی که اومد
من:رجیییی گربه لباسا رو خراب کرد
رجی عین موشک در رفت
اون چهارتا که چشمتون الهی روز بد نبینه...
بقیشم بعدا میگم
:|
#dl
۶.۶k
۳۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.