گل پشت و رو ندارد که دردت به سرم

گل پشت و رو ندارد که دردت به سرم!
ولی...
تو که نمیدانی،
همیشه دوست دارم از پشت سر صدایت بزنم
وای که وقتی بر میگردی به سمتم؛
موهایت تاب میخورند دور گردنت!
ناگهان چشمهایت برق میزند،
لبهایت میشکفد؛
و یک جانم عزیزم میگویی...
من چه میتوانم بگویم؟
چه قرار است اصلا بگویم؟
اصلا من کیستم؟
اینجا کجاست؟!
دیدگاه ها (۱۱)

باران که شدی مپرس این خانه ی کیست سقف حرم و مسجد و میخانه یک...

چقدر این روزها ؛همه پاییز را بهانه کرده اند ،یکی نیامده‌اش ر...

چترها را باید بستزیر باران باید رفتفکر را،خاطره را،زیر باران...

نه تو می مانیو نه اندوه،و نه هیچ یک از مردم این آبادی....به ...

قلب یخیپارت ۱۵از زبان ا/ت:باهم حرف زدیم و فهمیدم پیام ها درو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط