یک قطره اشک
یک قطره اشک؛
یخ زده اند انگار روزهای کهنه من
یا که از یاد رفته اند همه آغازهای
تو ای همه تنهایی من
دست کدامین خوب را گرفته ای
ای همدرد باکدامین دردمند همدردی
من اینجا کوهی از دردم
پشت سکوت من فریادها نهفته است
پشت غرور من شکستها خفته است
ای سراسر غم رمان که را میخانی
من اینجا غمگین غمگینم
توای وسعت ماتم گرفته من
زیر کدامین آسمان خفته ای
ای همنام باکدامین آشنا همصدایی
من اینجا غریب غریبم
پشت این فرداها پراز نامردیست
پرازبی مهری ست
پرازسکوت فریادهاست...
یخ زده اند انگار روزهای کهنه من
یا که از یاد رفته اند همه آغازهای
تو ای همه تنهایی من
دست کدامین خوب را گرفته ای
ای همدرد باکدامین دردمند همدردی
من اینجا کوهی از دردم
پشت سکوت من فریادها نهفته است
پشت غرور من شکستها خفته است
ای سراسر غم رمان که را میخانی
من اینجا غمگین غمگینم
توای وسعت ماتم گرفته من
زیر کدامین آسمان خفته ای
ای همنام باکدامین آشنا همصدایی
من اینجا غریب غریبم
پشت این فرداها پراز نامردیست
پرازبی مهری ست
پرازسکوت فریادهاست...
- ۴۹۲
- ۱۲ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط