تو ساکن قلبم بودی...
تو ساکن قلبم بودی...
درست در خوش آب و ترین قسمت قلبم خانه داشتی...
من هم در گوشه ای نمور زندگی خود را میکردم...
درست همان قسمت تاریک که برای همیشه دیدنت انتخابش کرده بودم...
یک روز برایت عشق میاوردم...
یک روز محبت...
و از تو یک تشکر خشک و خالی فقط شنیده میشد...
من دنبال یک جمله ی دو کلمه ای بودم..
یک دوستت دارم...
که هیچوقت از تو شنیدهنشد...
و حال که خانه ی قلبم را ترککرده ای باید بگویم...
راست است کهمیگویند همیشه همسایه از همسایه بیخبر است!!!
درست در خوش آب و ترین قسمت قلبم خانه داشتی...
من هم در گوشه ای نمور زندگی خود را میکردم...
درست همان قسمت تاریک که برای همیشه دیدنت انتخابش کرده بودم...
یک روز برایت عشق میاوردم...
یک روز محبت...
و از تو یک تشکر خشک و خالی فقط شنیده میشد...
من دنبال یک جمله ی دو کلمه ای بودم..
یک دوستت دارم...
که هیچوقت از تو شنیدهنشد...
و حال که خانه ی قلبم را ترککرده ای باید بگویم...
راست است کهمیگویند همیشه همسایه از همسایه بیخبر است!!!
۲.۶k
۰۴ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.