دوست گر یکرنگ باشد من فدایش میشوم

دوست گر یکرنگ باشد من فدایش میشوم....
گر دو رنگی کرد سنگ زیر پایش میشوم.

دوست گر یکدل شود دل را بنامش میکنم....
گر زرنگی کرد هستی را حرامش میکنم.

دوست گر صادق بُوَد دل را به دستش میدهم....
نقش اگر بازی کند فوراً شکستش میدهم.

منکه عمری در جهان دُرِّ رفاقت سُفته ام....
بارها با دوستان خویش این را گفته ام.

که ای دل و جانم فدای دیدهٔ بیدارتان....
فکرتان را میتوانم خواندن از رخسارتان.

چشمْ بسته نقش لیلی را به مجنون میکشم....
شاعرم من موی را از ماست بیرون میکشم.
دیدگاه ها (۸)

مست چشمانت نبودن کار آسانی که نیستجنبه میخواهد،ولی این درد د...

خدای مهربانم !تو نهایتی نهایت !تو مهربانترینی مهربان !با تو ...

دل من میل تو دارد,چه بجوئی چه نجوئی دیده ام جای تو باشد , چ...

ﭼﺸﻢ ﺑﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﺪﻡ ﻏﺮﻕ ﺧﯿﺎﻟﯽ ﺍﻟﮑﯽﻗﺼﻪ ﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻭ ﺷﻮﻕ ﻭﺻﺎﻟﯽ ﺍﻟﮑﯽﻓﺮ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط