ارتشی من

ارتشی من
پارت ۵
که یهو دوست دختر این یوپ اومد سمتم دستشو دراز کرد و گفت من پارک سوزی هستم
سوزی: سلام من پارک سوزی هستم تو باید پارک بینا باشی خوشبختم
بینا: اوه سلام منم همینطور
هوانگ: عشقم بیا اینجا
سوزی: باشه دارم با بینا صحبت میکنم
بینا: میتونی بری راحت باش
سوزی: باشه بعدا میبینمت
سوزی میره و بینا میره غذا بخوره

بینا: اجوشی میشه غذای منم بدید برم
اجوشی: باشه بفرما
بینا: مرسی
بینا چون از جاهای شلوغ بدش ثیاد میره تو کلاس قدیمی غذا بخوره که یهو کوک و بقیه میان

ویو بینا
داشتم غذا ویخوردم که دیدم اون پسرای میمون دارن میان
کوک: غذا تو بده ما بخوریم
بینا: چی؟
کوک: همین که شنیدی
بینا: چرا خودتون نمیرید غذا بیارید؟
کوک: چون اجازه نداریم به غذا خوری بریم
کوک غذای بینا رو گرفت که یهو...


اینم از این پارت ♥ ۵ تا لایک ۳ کامنت
دیدگاه ها (۲)

استاد بزرگ من الگوی زندگیم تولدت مبارک رفیق♥♥♥

پسرمون خفنههههه🤤

جواب بدبد

عضوهای جدید ( پارت ۱۶ )

{مافیای من}{پارت ۱۱}رفتم دیدم یونگی و جیمین رو دیدم یا به قو...

خون‌آشام جذاب من(P:5)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط