چشمانم را مبندم

چشمانم را مےبندم ...

چراغ دلم را روشن مےکنم و پـر مےکشم به سوے حـرمــ ت ...

درست در بـانـد عشق فرود میایم ...

بین الحـــ❤ــرمین ...

مے ایستم و زیارتے دلچسب مےکنم ...

و این گنبدهاے طلایـے چہ عشق بازے عظیمے بہ پا مےکنند

بیـن مـن و دلـدار ...

بہ خود مے آیم ...

قطره هاے اشک گونہ ام را نوازش مےکنند ...

و این یعنے زیـارتـم قبـول است انشاالله ...

دلـم را همیـنـگـونـه بیـتـاب نگهـدار اربـاب ...
دیدگاه ها (۲)

.دلم ......!!التماس دعا می خواهد.....از همان التماس دعاهایی ...

"الا بذکر الله تطمئن القلوب"اسـتـادی می فـرمـود :ایـن آیــه ...

"دلم" بدجور درد میکند..... مادرم میگفت : پرخوری "دل در...

هرشب"آب نمک"قرقره میکنند گلو درد دارند"چشمانم"

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط