خری آمد به سوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش

خری آمد به سوی مادر خویش بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان تو را من دوست دارم بهتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل یکی را کن نشان چون نیست مشگل
خرک از شادمانی جفتکی زد کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادربرو پالان به تن کن برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش به افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید وصال عقد ایشان را نمایید
دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟ به عقد این خر خوشتیپ درآیی؟
یکی از حاضرین گفتا به خنده عروس خانم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر بپرسید که خر خانم سرش یکباره جنبید
خران عرعرکنان شادی نمودند به یونجه کام خود شیرین نمودند
کانال.جدید.عاشقانه.های.منو.تو.در.تلگرام
https://t.me/monlightyy/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
دیدگاه ها (۶)

دلتنـگے...نـه حـرف حالےاش می شـود...نـه نــگاه ...نـه گفتـنِ...

من از عهد آدم #تو را دوست دارماز آغاز عالم #تو را دوست دارمچ...

عشـــقی دارم پاکتــــر از آب زلالاین باختن عشــــق مرا هست ح...

دیر شده ، می دانم !باید بیایمباران را در چشم هایت بند بیاورم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط