آبجیم داشت می رفت بستنی بخره
آبجیم داشت می رفت بستنی بخره
گفتم هر چی خریدی فقط طعم توت فرنگی نخریا
دیدم برگشته ، نیشش تا بنا گوش بازه
میگه : فقط بستنی توت فرنگی داشت و دیگر هیچ
خدایا: چرا با من این چنین بگشت
گمونم فرشته ام منو با دیوی اشتباه گرفته دعاهام برعکس شده
زین پس می بایست برعکس دعا کردمدی
۱.خدایا به من اصلا پول نده
۲.خدایا اون اسب سفیده بود ،اونو دیگه نفرستی ها
تنکیو بسیااار
پینوشت :
گمونم شانس منو میببنه یه کیسه میکشه رو سرش عقبکی میره لعنتی ترسو چرا از من میفراری
گفتم هر چی خریدی فقط طعم توت فرنگی نخریا
دیدم برگشته ، نیشش تا بنا گوش بازه
میگه : فقط بستنی توت فرنگی داشت و دیگر هیچ
خدایا: چرا با من این چنین بگشت
گمونم فرشته ام منو با دیوی اشتباه گرفته دعاهام برعکس شده
زین پس می بایست برعکس دعا کردمدی
۱.خدایا به من اصلا پول نده
۲.خدایا اون اسب سفیده بود ،اونو دیگه نفرستی ها
تنکیو بسیااار
پینوشت :
گمونم شانس منو میببنه یه کیسه میکشه رو سرش عقبکی میره لعنتی ترسو چرا از من میفراری
۱.۵k
۱۱ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.