آن روز کمی ترانه کم بود که تو

آن روز کمی ترانه کم بود ، که تو...

یک حسّ کبوترانه کم بود، که تو...

مـیـدان نبرد... مین... گلوله...تشویش...

یک مرد دراین میانه کم بود ،که تو...

#میلاد_عرفان_پور
#شهدا
#هفته_دفاع_مقدس
#دفاع_مقدس
دیدگاه ها (۱)

شب بود و حضور نور در قالیچهلحظه لحظه بلند تر...قالیچهناگا...

آن لحظه درست در همین کاغذ سوختاز خاطـــره های آتـــشین کاغذ ...

دفتر...خودکار ... شوق انشایی سبزجغرافی زندگی ... جهت هایی...

ما هیمنه ی تورا شکستیم ای مرگ!دامان تو را هجوم دستیم ای مرگ!...

پارت دهم | رمان فرزند آتشسه هفته بعد از عروسیِ مخفیانه‌ی جون...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط