بر ساحل دریای مواج زندگیم به موج های خروشان می نگرم

بر ساحل دریای مواج زندگیم به موج های خروشان می نگرم!

به پستی ها و بلندی ها، به ساده بودن ها

گاه قایقی می آید

دستی تکان می دهد و سلامی می کند

می ماند، می گوید....

می شنوم، می فهمم

و من می اندیشم:

کدام اندوهش را برایم به ارمغان آورده است؟

از کدام تیربار حادثه به من پناه آورده

از چه سخن خواهد گفت؟ از نبودن ها و سختی این نیستی ها!

دریای من! همیشه مواج است
دیدگاه ها (۲)

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط