قل اعوذ برب عاشقها ملک الناس اله عاشقها
قل اعوذ برب عاشقها ، مَلِک الناس ، الهِ عاشقها
قل اعوذُ ، از اینکه دنیا را بزند آتش آهِ عاشقها
اشکشان دانه های انگور است ، گریه نه ، پردههایی از شور است
حلقه ی کهکشانی از نور است ، گوشه ی خانقاه عاشقها
«ماه من» در خسوف خود پیچید از میان دریچه وقتی دید
آسمان آسمان ، تفاوت داشت «ماه گردون» و ماه عاشقها
«عین، شین، قاف » واژههاشان را این حروف سفید میسازد
حرفهای سیاه پیدا نیست روی تخته سیاه عاشقها
لبِ ذهن مرا قلم می دوخت ، واژه بر روی کاغذم میسوخت
آخر اسم مقالهام این بود : «عاشقی از نگاه عاشقها»
دل من باز هم صبوری کن ، باز از چشمهاش دوری کن
تو به من قول داده بودی که نکنی اشتباه عاشقها
قل اعوذُ ، از اینکه دنیا را بزند آتش آهِ عاشقها
اشکشان دانه های انگور است ، گریه نه ، پردههایی از شور است
حلقه ی کهکشانی از نور است ، گوشه ی خانقاه عاشقها
«ماه من» در خسوف خود پیچید از میان دریچه وقتی دید
آسمان آسمان ، تفاوت داشت «ماه گردون» و ماه عاشقها
«عین، شین، قاف » واژههاشان را این حروف سفید میسازد
حرفهای سیاه پیدا نیست روی تخته سیاه عاشقها
لبِ ذهن مرا قلم می دوخت ، واژه بر روی کاغذم میسوخت
آخر اسم مقالهام این بود : «عاشقی از نگاه عاشقها»
دل من باز هم صبوری کن ، باز از چشمهاش دوری کن
تو به من قول داده بودی که نکنی اشتباه عاشقها
- ۵۷۱
- ۲۹ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط