یکی از اعضای گروه تفحص شهدا روایت کرده است

یکی از اعضای گروه تفحص شهدا روایت کرده است:
چند روزی می‌شد اطراف منطقه کانی‌مانگا در غرب کشور کار
می‌کردیم و مشغول تفحص پیکر شهدای عملیات «والفجر 4» بودیم.اواسط سال 71 بود. از دور متوجه
پیکر شهیدی داخل یکی از سنگرها شدیم، سریع رفتیم
 جلو، همان طور که داخل سنگر نشسته بود، ظاهراً تیر
یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود.
خواستیم بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم، بعد
از لحظاتی در کمال حیرت دیدیم انگشت وسط دست
راست این شهید کاملا سالم مانده است؛ یعنی در حالی
که همه بدن او اسکلت شده بود این انگشت سالم و
گوشتی مانده بود.
کمی که دقت کردیم دیدیم داخل این انگشت شهید
انگشتری است؛ همه بچه‌ها دور پیکر شهید جمع شدند.
خاک‌های روی عقیق انگشتر را که پاک کردیم، صدای ناله
و فغان بچه‌ها بلند شد؛ روی عقیق آن انگشتر حک شده
بود
#حسین-جانم
دیدگاه ها (۱)

جان به قربان علی و آل اوبهترین القاب عالم مال اودست ما و گوش...

ابن عباس می گوید که: شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله ک...

فقط به عشق حرمت،به عشق جودوکرمتبه عشق کربلا اقا،میام تو روضه...

من چای میریزم گناهم را بریزییک جا تمام اشتباهم را بریزیمن عا...

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹قرار بود همه دانش آموزا و خانواده هاشون بیان جلس...

پارت ۳۳ فیک دور اما آشنا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط