ساعت حوالی ساعت 1 بامداد در حال رفتن به خانه قدم زنان بود
ساعت حوالی ساعت 1 بامداد در حال رفتن به خانه قدم زنان بودم تا خونه یک ساعت راه بود
چون قصدم پیاده روی بود
درحال گذر از کوچه ها و خیابان ها بودم
شش تا کوچه و شش تا ساختمان فاصله بود تا برسم به خونه
ناگهان توجه ام به ساختمان 666 در کوچه ششم جلب شد که تمام چراغ ها ساختمان یک دست قرمز روشن بود و صدای جیغ های غیر عادی درش شنیده میشد همراه با صدای خنده
منو یاد شایعه ای در مورد این خونه بود انداخت شایعه ای که گفته شده بود این ساختمان خانه شیطان و اجنه های همراه هاش هست
رفتم زنگ خونه رو زدم در رفتم چهارتا فحشم دادم که ساعت از یک گذشته دیوث ها جمع کنید سر و صداتون مردم میخواهن بکپن
پ.ن ؛ میخواستید ترسناک باشه اره خودمم میخواستم اما حوصله نداشتم ادامه اش بنویسم
خودتون ادامه اش تو ذهنتون تجسم کنید😂😉
#profile
#Scary_Nights
#Happy_Halloween
چون قصدم پیاده روی بود
درحال گذر از کوچه ها و خیابان ها بودم
شش تا کوچه و شش تا ساختمان فاصله بود تا برسم به خونه
ناگهان توجه ام به ساختمان 666 در کوچه ششم جلب شد که تمام چراغ ها ساختمان یک دست قرمز روشن بود و صدای جیغ های غیر عادی درش شنیده میشد همراه با صدای خنده
منو یاد شایعه ای در مورد این خونه بود انداخت شایعه ای که گفته شده بود این ساختمان خانه شیطان و اجنه های همراه هاش هست
رفتم زنگ خونه رو زدم در رفتم چهارتا فحشم دادم که ساعت از یک گذشته دیوث ها جمع کنید سر و صداتون مردم میخواهن بکپن
پ.ن ؛ میخواستید ترسناک باشه اره خودمم میخواستم اما حوصله نداشتم ادامه اش بنویسم
خودتون ادامه اش تو ذهنتون تجسم کنید😂😉
#profile
#Scary_Nights
#Happy_Halloween
۳.۰k
۰۵ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.