عنوان روز دوم

عنوان: روز دوم
پارت : ²
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚
از زبان خودم یا همون یوری
از مدرسه بیرون امدم و به طرف کافه نزدیکی های مدرسه رفتم و یه کافی گرفتم
۲ ساعت بعد
کلید رو از داخل کتم در میارم و در رو باز میکنم خونه سکوت مطلقی داره خیلی ارومه
بعدش لباسم رو عوض کردم و رفتم از رو میز گوشیمو برداشتم که با یه خبر مو واقع شدم
خبره : امروز ۸ دسامبر المایت هوویت واقعی خود را فاعش کرد و تبه کار ها رو دستگیر کردن
بعد این خبر زنگ زدم به توگا ببینم حالش خوبه یا نه
مکالمه
من : توگاا
توگا : ها چته
من : خوبیییی کجایی؟؟؟
توگا : خونه(O_O)
من : اها باشه بای
توگا : بای(´༎ຶ ͜ʖ ༎ຶ `)♡
هففففففف
پس فرار کردن
گوشیم رو باز روی میز گذاشتم
و یک لباس چرم مشکی پوشیدم رفتم بیرون
وارد فروشگاه شدم داشتم مانگا های جدید نگا میکردم که جوجه تیغی یا همون باکوگو دیدم
من : هعیی جوجه تیغی
باکوگو : هاااا
من : اینجا چیکار میکنی
باکوگو :معلوم نی؟ دارم مانگا عاشقانه میخرم
من : عه از کی تاحالا مانگا عاشقانه میخونی؟!
باکوگو : به تو چه نفله ಥ_ಥ
من : هعیییی
بعد ۱ ساعت و بعد هزارن هزارن قرن با باکوگو امدیم بیرون از فروشگاه
من : میگما چه مشکلی با تودورکی داری؟
باکوگو : شینه به تو چه
من : ಥ_ಥ خو بگو دیگه
باکوگو : همیشه خدا همه توجهشون‌ به اون جلب حتی سنسه ( استاد)
من: اها اها
باکوگو : گشنت نیس؟
من : اری اری بریم یه چیزی بخوریم
باکوگو : بریم
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚
دیدگاه ها (۰)

هعیییی موتور میدوستم خیلی زیاد

😂 جر

عه این فک کنم اسمش نقاش شب بود

جون جون ای کاش ما جای دختره بودیم بننبمبننیخنبنی سازنده زنده...

پارت 5. وقتی دوستش داشتی اما

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط