با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر همیشهٔ من ثبت می شود
این لحظه ها عزیز ترین یادگار تو

تا دست هیچ‌کس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو

احساس می کنم که جدایم نموده‌اند
همچون شهاب سوخته‌ای از مدار تو

از هرطرف نرفته به بن‌بست می‌رسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو ...
دیدگاه ها (۱)

به گمانم فردا روز خوبی باشدصورتِ ماه به من میگوید :گر چه شب ...

خاصم‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌

بی تو در آبی #این شهر #پرستویی نیستپشت این پنجره ی بسته #فرا...

خواسته زیادی استاین "من و تو" ما شود؟من همین لیلیکه دیوانه و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط