با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشهٔ من ثبت می شود
این لحظه ها عزیز ترین یادگار تو
تا دست هیچکس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو
احساس می کنم که جدایم نمودهاند
همچون شهاب سوختهای از مدار تو
از هرطرف نرفته به بنبست میرسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو ...
باشد که خستگی بشود شرمسار تو
در دفتر همیشهٔ من ثبت می شود
این لحظه ها عزیز ترین یادگار تو
تا دست هیچکس نرسد تا ابد به من
می خواستم که گم بشوم در حصار تو
احساس می کنم که جدایم نمودهاند
همچون شهاب سوختهای از مدار تو
از هرطرف نرفته به بنبست میرسیم
نفرین به روزگار من و روزگار تو ...
۶۷۶
۱۶ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.