بانوی من

بانوی من
اگر دست من بود
سالی برای تو می‌ساختم
که روزهایش را
هرطور دلت خواست کنار هم بچینی
به هفته‌هایش تکیه بدهی
و آفتاب بگیری
و هرطور دلت خواست
بر ساحل ماه‌های آن بدوی

بانوی من
اگر دست من بود
برایت پایتختی
در گوشه‌ی زمان می‌ساختم
که ساعت‌های شنی و خورشیدی
در آن کار نکنند
مگر آنگاه که
دست های کوچک تو
در دستان من آرمیده‌اند

#نزار_قبانی
دیدگاه ها (۲۴)

وقتی‌ دلت مثل من ترک برداشت؛دیگر آمدن یا رفتنبودن یا نبودنهی...

کاش میشد در ورای #خاطرات #کودکی ...چرخ گردون فلک ...#ساعتی ز...

خوشبختییعنی نوشیدن یک جرعه چای در کنار تویعنی قدم زدن در خیا...

ﻣﻦ زن بوﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻣﺎ ﺩ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط