و من تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجال
و من تمام شب را برای دخترهایی که در تنهایی از خودشان خجالت میکشند گریه کردم،
دخترهایی که بعدها از خود متنفر میشوند و مثل یک درخت تو خالی پوسته ای بیش نیستند
و عاقبت به روزی می افتند که هیچ جای اندامشان حساس نیست، روح و جسمشان همان پوسته است و خودشان نمیدانند که چرا زنده اند....
.....
مگر نمیشود آدم سالهای بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟
سال بلوا / عباس معروفی
#پاراگراف_کتاب
دخترهایی که بعدها از خود متنفر میشوند و مثل یک درخت تو خالی پوسته ای بیش نیستند
و عاقبت به روزی می افتند که هیچ جای اندامشان حساس نیست، روح و جسمشان همان پوسته است و خودشان نمیدانند که چرا زنده اند....
.....
مگر نمیشود آدم سالهای بعد را به یاد بیاورد و برای خودش گریه کند؟
سال بلوا / عباس معروفی
#پاراگراف_کتاب
۹۳۹
۱۱ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.