چه هوایی

چه هوایی
چه طلوعی
جانم
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم میدانم
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند
به خدایی که خودم میدانم
به خدایی که دلش پروانه است
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید
و به باران گفته است باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
که مبادا که ترک بردارد
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی
جانم.
روزتان پراز عشق وعزت وبرکت الهی
دیدگاه ها (۴)

چایی که سرد میشه،روش آب جوش میریزن گرم بشه...درسته،گرم میشه....

سلام ؛‏آن سلامی که ز دل می آیدآن سلامی که ز اعماق وجودم، سوی...

رفتم سوپری دیدم نوشته اینجا مجهز به دوربین مداربسته است.گفتم...

اخونده سوار تاکسی یک نفر میشه، میبینه ضبطش روشنه، میگه: ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط