نشسته بودیم کنار ساحل.
نشسته بودیم کنار ساحل.
من گوش ماهی جمع میکردم و
تو ارام میخواندی
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
این چنین به طوفان تن مرا سپردی
بوی دریا می آمد.
بوی آتش و بلال...
نم هوا موهات را تاب داده بود.
آب کف کرده و سرکش خودش را میرساند به پاهات که کم کم فرو رفته بودند توی دل شنهای شاد و طلایی...
نشسته ام همان جا. مشتی گوش ماهی جمع کردم مثلن برای پای گلدان خانه مان...
دریا دلش برای صدایت تنگ شده...
تو کجایی؟
که خیالت
زمانی
نمیکند
مرا
رها....
#تو_کجایی
من گوش ماهی جمع میکردم و
تو ارام میخواندی
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
این چنین به طوفان تن مرا سپردی
بوی دریا می آمد.
بوی آتش و بلال...
نم هوا موهات را تاب داده بود.
آب کف کرده و سرکش خودش را میرساند به پاهات که کم کم فرو رفته بودند توی دل شنهای شاد و طلایی...
نشسته ام همان جا. مشتی گوش ماهی جمع کردم مثلن برای پای گلدان خانه مان...
دریا دلش برای صدایت تنگ شده...
تو کجایی؟
که خیالت
زمانی
نمیکند
مرا
رها....
#تو_کجایی
۳.۰k
۲۸ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.