نشسته بودیم کنار ساحل

نشسته بودیم کنار ساحل.
من گوش ماهی جمع میکردم و
تو ارام میخواندی
ای که رفته با خود دلی شکسته بردی
این چنین به طوفان تن مرا سپردی
بوی دریا می آمد.
بوی آتش و بلال...
نم هوا موهات را تاب داده بود.
آب کف کرده و سرکش خودش را میرساند به پاهات که کم کم فرو رفته بودند توی دل شنهای شاد و طلایی...
نشسته ام همان جا. مشتی گوش ماهی جمع کردم مثلن برای پای گلدان خانه مان...
دریا دلش برای صدایت تنگ شده...
تو کجایی؟
که خیالت
زمانی
نمیکند
مرا
رها....

#تو_کجایی
دیدگاه ها (۲)

شاید چای واسطه شود میان من و تو... #حمیدرضا_باباخانی

بیا خاص باشیمبیا وسط یک جمع دوستانه چشم ها را گرد کنیممن ابر...

هرچیزی را می شود تکذیب کرد جـــز بوی زنــی کــه دوستش داریــ...

کاش گوشی ات را برداری و احوالم را بپرسیو برایم بگویی:که از خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط