کاش لراتون مهم بودم

پارت ۱۲
هانول و شوگا رفتن پایین و سر میز نشستن
جیمین. خوبی عزیزم
آره داداش خوبم
ته. خدارو شکر خب غذا تو بخور
چشم
ویو ادمین:
بعد غذا اعضا رفتن و جین و هانول خواستن سفره رو جمع کونن که
جین. نه هانول نمیخواد کمک کنی عزیزم استراحت کن
نه داداش من میخوام کمک کنم حالمم خوبه لطفا داداشی
جین. خیلی خوب ولی حواست باشه ها
چشم
جین. آفرین
داداش تو واقعا آشپزیت خوبه ولی رو آشپز خونه خیلی حساسی
جین.( خنده) راستش منم مثل مامانم اما وقتی بچه بودم یه بار اومدم کنار گاز شعله گاز رو اینقدر زیاد کردم غذا سوخت بعد اون روز مامان بابا سر این قضیه دعواکردن مامانم خیلی ناراحت بود اما من اینقدر ترسیده بودم چیزی نگفتم فردا دوباره هین طوری شد اما مامان مچمو گرفت و ذاشت کل روز از اتاقم بیام بیرون از اون به بعد دیگه هیچ وقت دست شعله گاز نزدم
آهان خب حالا میشه من ظرفارو بشورم
جین. ای خدا تو با این حالت نیخوای ظرف بشوری اون موقع این شش تا به خودشون تکونم نمیدن
اشکال نداره داداش
کوک. چیکار میکنین شما دوتا
هیچی راستی داداش چرا شما و داداش جین اینقدر باهم دعوا میکنید
جین. خب بخاطر اینکه کوک همیشه گند میزنه به آشپزخونه
کوک. خب ببین یه بار من ظرفای جین رو شکستم جین منو بست به صندلی و جوراباب هاشو گذاشت تو دهنم

ریدم نه؟