یه شبایی تو زندگی هست که

📚 یه شبایی تو زندگی هست که
وقتی دفتر خاطرات زندگیتو ورق میزنی به چیزایی میرسی که نمیدونی تقدیرت بوده یا تقصیرت...

به آدمایی میرسی که نمیدونی دردن یا همدرد...
به لحظه هایی میرسی که هضمش واسه دل کوچیکت سخته و به دردایی میرسی که برای سن و سالت بزرگه...

به آرزوهایی که توهم شد...
رویاهایی که گذشت....
به چیزایی که حقت بود اما شد توقع...
و زخمهایی که با نمک روزگار اغشته شد.....
و احساسی که دیگران اشتباه می نامند...
و دست آخر دنیایی که بهت پشت کرده......

و باز هم انتهای دفتر خودت میمانی....
و زخمهایی که روزگار پشت هم میزند...
و سکوت هم دوای دردش نیست...
کاش دنیا مهربان تر بودی...

دلم.. یک اتفاق تازه می خواهد..!!
نه مثل عشق و دل دادن..؛
نه در دام غم افتادن..؛
دگر اینها گذشت از ما..! شبیه شوق یک کودک..
که کفش نو به پا دارد
و گویی کل دنیا را ...

در آن لحظه به زیر کفشها دارد،
دلم یک شور بی اندازه می خواهد!

فقط گاهی..
دلم.. یک اتفاق تازه می خواهد..!
دیدگاه ها (۱۱)

شعر که می ریزدجای پای تنهایی ام در برف ،نبودنت را مُدام به ر...

کنار نشین و منتظر نمونکه زندگیت تغییر کنه!تو باید تغییر دهند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط