بی تو مانندم به باغی که بهارش رفته باشد
بی تو مانندم به باغی که بهارش رفته باشد
چون پرستویی که جفتِ بیقرارش رفته باشد
درکی از حالِ خرابم، بیش وکم دارد کسی که
بیخبر یک شب عزیزی، از کنارش رفته باشد
طعمِ تلخِ بی نصیبی، از نشاط و زندگی را
میچشد آن شاخهای که برگوبارش رفته باشد
درد یعنی اینکه مجنون از سفر با شوقِ بسیار
میرسد وقتی که لیلی، از دیارش رفته باشد
بینوا قلبی که شادی از جهانش پر کشیده
بینواتر آنکه عشق از روزگارش رفته باشد
احتیاجی نیست از اندوهِ خود چیزی بگویم
غربتم را میشناسد، هر که یارش رفته باشد..✌️❤️
࿐჻ᭂ⸙🍁 💚❤️💚🍁⸙჻ᭂ࿐
چون پرستویی که جفتِ بیقرارش رفته باشد
درکی از حالِ خرابم، بیش وکم دارد کسی که
بیخبر یک شب عزیزی، از کنارش رفته باشد
طعمِ تلخِ بی نصیبی، از نشاط و زندگی را
میچشد آن شاخهای که برگوبارش رفته باشد
درد یعنی اینکه مجنون از سفر با شوقِ بسیار
میرسد وقتی که لیلی، از دیارش رفته باشد
بینوا قلبی که شادی از جهانش پر کشیده
بینواتر آنکه عشق از روزگارش رفته باشد
احتیاجی نیست از اندوهِ خود چیزی بگویم
غربتم را میشناسد، هر که یارش رفته باشد..✌️❤️
࿐჻ᭂ⸙🍁 💚❤️💚🍁⸙჻ᭂ࿐
۸۵۴
۳۰ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.