غزل بهانه می شود که با تو گفتگو کنم

♦️غـزل بهـانه می شود، که با تو گفتگو کنم
برای دردِ دل فقط، بـه شعر و واژه رو کنم

تمـامِ لحظه ها شود پُـر از شمیمِ خاطرت
شبیـهِ غنچـه های گُل تو را دوباره بو کنم

شکـایتی نـدارم و، گـلایـه هـم نمی کنم
گـلایـه از تـو یا خودم، زمانـه یا از او کنم

نمانـده راه و چاره ای، برای دردهای مـن
به غیر ازاینکه بغض راشکسته در گلو کنم

هنـوز آرزو بـه دل، نمـانده ای و مانده ام
نگـو کـه بی تـو مـرگ را، دوباره آرزو کنم

تمـامِ روزگـارِ مـن شبیـهِ شب سیاه شـد
چقدر شـامِ تیره را بـه گریه شُستشو کنم

به آسمـان نمیرسد، دعا و ضَجه های من
مگر نمـازِ عشق را، بـه خونِ دل وضو کنم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
دیدگاه ها (۰)

نگران فاصله‌ی رویاهات با حقیقت اکنونت نبـاش!اگر میتونی چیزی ...

ڪسے در قلبم نفس می‌ڪشد ڪہ در مِحنت دوریش چَشمے دارم چون انار...

دور از تو، منِ سوختهدر دامنِ شب هاچون شمعِ سحر یک مژه خفتن ن...

💜🦩به آخرین یکشنبه مرداد 🌹💞🦋خــوش آمــدیـــد 🌿💚🦩امروز براتون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط