گفت اصل بده

گفت اصل بده؟

گفتم ننہ ام کنیز زینب..

باباموڹ هم غلام عباس..

خواهرم کنیز رباب..

زنم کنیز رقیه..

خودمم غلام علی اکبر..

ما اصل و نصبمون غلام در خونه حسینه...

جد در جدمون نوکرش بودن، غلام خانه زادشیم..!

گفت : تو دنیا چی داری؟؟؟

گفتم: یه پیرهن مشکی...!
یه شال عزا...!
و یه سَر ، که بخواد افتاده زیر پاش..!!

خندید گفت روانی خدا شفات بده!!!
گفتم بیمار حسینم شفا نمیخواهم..
جز حسین و کربلا از خدا نمیخواهم..
دیدگاه ها (۲)

کربلا نرفته ها را ندیدن حرم درد است...اما برای کربلا رفته ها...

عصر عاشـــــورا زینب(س) به دور خیمه ها خطی کشید گفت به ...

یاامام رضا « ع »قطره قطره ،،اشکهایم را تو دقت میکنی...بی نها...

**عمریست دلم گشته گدایت اربابدلبسته ی آن صحن و سرایت ارباببا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط