میرسد پائیز اما باز هم چشم انتظار
انتظار روی یار و انتظار روی نار
نار هم معشوقهٔ شهریورست و خون جگر
روی شهریور ندیده حسرتش بار دگر
کاش ناری در مَه شهریوری آید برون
تا بگوید در دلش هر آنچه را دارد درون
قصهٔ من هم همان شهریورست و نار او
غُصه های من شبیه غصه های یار او
دانه کردم دانه دانه نار دل را بهر یار
تا ببیند غُصه های در دلم رنگ انار
چهرهٔ یارم شبیه نار گُلگون میشود
غُصه های من ولی چون نار پُر خون میشود
حس و حالم مثل شهریور که میجوید انار
میرسد پائیز امّا باز هم چشم انتظار .
✍ #محمود_افهمی
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.