از دشت پربلا و مکانش که بگذریم

از دشت پربلا و مکانش که بگذریم
از ظهر داغ و بحث زمانش که بگذریم
یک راست می رسیم به طفل سه ساله ای
از ماجرای قد کمانش که بگذریم
تازه به زخم های کف پاش می رسیم
از زخم های گوش و دهانش که بگذریم
خیلی نگاه حرمله آزار می دهد
از خاطرات تیر و کمانش که بگذریم
#داغ_گرو
#شب_زیارتی
#شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیرم
دیدگاه ها (۰)

#سلام_مولاجانم ❤️مـن و ...خورشیدی از تابیدن تــوو شوق ... لح...

یادم زوفای اشجع الناس آیدوز چشم ترم سوده الماس آیدآید به جها...

ترجمه:می پوشم رخت از غمتمینشینم زیر سایه علمتحس میکنم داخل ح...

بوی بهشت می‌وزد از کربلای توای صد هزار جان گرامی فدای تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط