لگدی خورد به دردر که نهدیوار شکست

لگدی خورد به در،،در که نه،،دیوار شکست..

خانه لرزید و تمام تن تب دار شکست..

سمت دیوار و در آنقدر هجوم آوردند..

عاقبت پهلوی آن مادر بیمار شکست..

توی آتش نگران بود و به خود میپیچید..

استخوانهای ضعیف تنش انگار شکست..

کاش درهای مدینه وسطش میخ نداشت..

سینه ی زخمی او با نوک مسمار شکست..

فضه دل خون شد و بابغض صدا زد:ثانی..

پای خود را به تن فاطمه نگذار،،شکست..

چه کند باغم نامردیه این شهر،،علی..

سینه اش پرشده از غصه تلمبار،،شکست..

 پیش چشمش چه کتک ها که به زهرا نزدند..

هی کتک خورد و... دل حیدر کرار شکست..

 
ایام سوگواری تسلیت...
دیدگاه ها (۳)

امشب،دل سنگ کوچه ها می گرید یک شهر خموش و بی صدا می گرید تشی...

نیازی نیست .....روضه ..... سر ...... بیاید..... ...

# انعکاسی زیبا

#زیباست

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط