به شهر غم سفر کردمز هر عشقی حذر کردم

به شهر غم سفر کردم..ز هر عشقی حذر کردم..
به شهر خاطرات تو..دلم را همسفر کردم..

به دیدار کسی جز تو..نشد چشمان من راضی..
به هر جایی که می رفتم..به سوی تو نظر کردم..

توانم رفت از دستم..نشد دیدار تو حاصل..
اگر چه باختم اما..نگفتم که ضرر کردم..

دلت هر گز نشد آگه..ز احوال خراب من..
ولی من باز با این غم..صبورانه بسر کردم..

گهی از درد دلتنگی..چو چشمت یاد من آمد..
هزاران لعنت و نفرین..به خورشید و قمر کردم..

نه امیدی به من دادی..نه رفتی هیچ از یادم..
فقط من بودم و ظلمی که بر چشمان تر کردم..

درخت عمر من خشکید..اما من چه مردانه..
به پای عشق تو ماندم..و با یادت ثمر کردم..

"غریبه" گفت بعد از تو..شکسته بال پروازم..
ولی یاد تو چون آمد..هوای بال و پر کردم!!!
✍ ✍
دیدگاه ها (۱)

کافیست زاویه دیدت راتغییر دهی!!!یا شاید کمی جایت را ... !تو ...

تایپ کردم برایت ..میخواستم بگویم برگرد ..میخواستم بگویم تنها...

یکرنگ که باشی، زود چشمشان را میزنی، خسته میشوند از رنگ تکرار...

سگ مظهر وفاداریست …. اما همیشه میگویند مث سگ پشیمون میشی گو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط