خاطره ای از شهید-علی-کنعانی:
خاطره ای از #شهید-علی-کنعانی:
پسر عموی شهید می گوید
باهم بودیم
و باهم بزرگ شدیم.
پدر من شهید شده بود، آن زمان مدام به من میگفت: خوش به حالت که پدرت شهید است و همیشه عشق به شهادت در قلبش موج میزد.
در همین اواخر یکبار باهم نشسته بودیم و در مورد حضرت عباس صحبت میکردیم که مطرح شد سن حضرت ۳۴ سال یا همین حدود ها بود که به شهادت رسیدند،
تا این مسئله مطرح شد با حسرتی گفت: عبدالله ۳۴ سال رو رد کردیم ها !! که همه اینها نشان میداد که شوق شهادت در قلب علی فوران میکند.
در آخرین سفرش، همسرش به او گفت کمی صبر کند تا فرزندمان به دنیا بیاید و بعد برای دفاع عازم جبهه شود. علی در پاسخ به همسرش این گونه جواب میدهد که: من حدیث رو دیده ام و دوست ندارم با دیدن فرزند دیگرمان رفتن برایم سخت تر شود و او به سمت میعادگاه مدافعان حرم سفر کرد و آسمانی شد و در چهلم شهادت این شهید والامقام پسرش به دنیا آمد و نامش شد محمد علی ...
روحش شاد.
پسر عموی شهید می گوید
باهم بودیم
و باهم بزرگ شدیم.
پدر من شهید شده بود، آن زمان مدام به من میگفت: خوش به حالت که پدرت شهید است و همیشه عشق به شهادت در قلبش موج میزد.
در همین اواخر یکبار باهم نشسته بودیم و در مورد حضرت عباس صحبت میکردیم که مطرح شد سن حضرت ۳۴ سال یا همین حدود ها بود که به شهادت رسیدند،
تا این مسئله مطرح شد با حسرتی گفت: عبدالله ۳۴ سال رو رد کردیم ها !! که همه اینها نشان میداد که شوق شهادت در قلب علی فوران میکند.
در آخرین سفرش، همسرش به او گفت کمی صبر کند تا فرزندمان به دنیا بیاید و بعد برای دفاع عازم جبهه شود. علی در پاسخ به همسرش این گونه جواب میدهد که: من حدیث رو دیده ام و دوست ندارم با دیدن فرزند دیگرمان رفتن برایم سخت تر شود و او به سمت میعادگاه مدافعان حرم سفر کرد و آسمانی شد و در چهلم شهادت این شهید والامقام پسرش به دنیا آمد و نامش شد محمد علی ...
روحش شاد.
۲.۰k
۲۸ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.