پارت اخر
#پارت_اخر
اسمش چي بود؟! اها.مهرداد...مهرداد جهانبخش...با صداي بلند سلام ميدم.ب يجا خيره شده بودو انگار هيچي نميشنيد...ميگم:اقاي جهانبخش؟!!هيچ حرکتي نميکنه و ادامه ميدم:من اومدم اينجا ک باهاتون صحبت کنم...بجاي اينک ب يجا خيره بشين...سعي کنين صحبت کنين...ببي،،،ميپره وسطه حرفمو ميگ:توام فک ميکني کسايي ک ميان اينجا ديوونن؟!يا روانين؟!توام فک ميکني ب بقيه اسيب ميزنن؟!با تعجب نگا ميکنم و هيچ عکس العملي نشون نميدم...پوزخندي ميزنه و بدون اينک نگام کنه ميگ:منم مثله تو ي روان پزشکم...ولي ببين سراز کجا دراوردم...هيچ تا حالا از خودت پرسيدي ببيني چرا بايد اينهمه ادم دست ب کاراي غيرمنطقي و غيرقابل باور بزنن؟!کارايي ک با بهشون ميگيم ديوونه بازي و خلوچل بازي...اصن تلاش کردين ک مشکله اصلي کسايي ک اينجانو بفهمين؟!همه ما ي خوي وحشي و ديوونه تو وجودمون هس ي خويي ک خودمون کنترلش ميکنيم...اگ کنترل نميشد...ديگ انسان نبوديم...حالا اونايي ک اينجان...کسايين ک ي عمر تحمل کردن بعضيا ي سال سختي کشيدن و صداشون درنيومده و بعده ي سال با ي اتفاق منفجر ميشن و ديگ خودشونو کنترل نميکنن...بعضيام چهارده سال کنترل ميکنن يدفه نابود ميشن...هيچکس ديوونه نيس خانومه؟!!! سريع ميگم:حسيني...ارام حسيني...سري تکون ميده و ادامه ميده:هيچکس دوس نداره اينکارارو بکنه ولي ادما تا وقتي حالشون خوبه کسي زياد دورش نيس توجه نميکنه يني ميکننا ولي فقد برا تفريح و شوخيو اينا...اين ادمايي ک اينجان نصف بيشترشون سالمن خانوم حسيني...حتي خوده منم کي فک ميکرد ک اين حرفارو بزنم...کي انتظار داره...همه فک ميکنن من ي افسرده ايم ک لاله و ميخاد بميره...درصورتي ما فقد خسته ايم...خسته از جنگيدن با ادماي اطرافمون...برا همينه ک خودمونو ب ديوونگي ميزنيم.خودمونو تنها ميکنيم تا راحت باشيم...خيلي رنج ميکشيما ولي خب وقتي دورت شلوغ باشه و نفهممنت ب چ درد ميخوره؟!...همون بهتر ک تو تنهاييت درد بکشيو بميري...سکوت ميکنه و ديگ هيچي نميگ.باز خيره ميشه ب ديوار رو ب روش....تو فکر ميرم و غرق حرفاش ميشم...راس ميگف...ما هيشوقت ب اين چيزا فک نميکرديم...هميشه براي همه ديالوگاي تکراري و نسخه ميپيچيديم تا از سرمون واشون کنيم خب بنظرمون ديوونه بودن ديگ...از خودم و طرز فکرم متاسف ميشم...بلند ميشم و بدون حرف از اتاق ميام بيرون...حق بااون بود،،،خيلي وقتام ما عصبي ک ميشيم ميزنه ب سرمون و هرکاري از دستمون برمياد...هرحرفي ممکنه بزنيم...درحقيقت همه ما يجور خاصي ديوونه ايم:)))
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30739103/
#خاص #جذاب
اسمش چي بود؟! اها.مهرداد...مهرداد جهانبخش...با صداي بلند سلام ميدم.ب يجا خيره شده بودو انگار هيچي نميشنيد...ميگم:اقاي جهانبخش؟!!هيچ حرکتي نميکنه و ادامه ميدم:من اومدم اينجا ک باهاتون صحبت کنم...بجاي اينک ب يجا خيره بشين...سعي کنين صحبت کنين...ببي،،،ميپره وسطه حرفمو ميگ:توام فک ميکني کسايي ک ميان اينجا ديوونن؟!يا روانين؟!توام فک ميکني ب بقيه اسيب ميزنن؟!با تعجب نگا ميکنم و هيچ عکس العملي نشون نميدم...پوزخندي ميزنه و بدون اينک نگام کنه ميگ:منم مثله تو ي روان پزشکم...ولي ببين سراز کجا دراوردم...هيچ تا حالا از خودت پرسيدي ببيني چرا بايد اينهمه ادم دست ب کاراي غيرمنطقي و غيرقابل باور بزنن؟!کارايي ک با بهشون ميگيم ديوونه بازي و خلوچل بازي...اصن تلاش کردين ک مشکله اصلي کسايي ک اينجانو بفهمين؟!همه ما ي خوي وحشي و ديوونه تو وجودمون هس ي خويي ک خودمون کنترلش ميکنيم...اگ کنترل نميشد...ديگ انسان نبوديم...حالا اونايي ک اينجان...کسايين ک ي عمر تحمل کردن بعضيا ي سال سختي کشيدن و صداشون درنيومده و بعده ي سال با ي اتفاق منفجر ميشن و ديگ خودشونو کنترل نميکنن...بعضيام چهارده سال کنترل ميکنن يدفه نابود ميشن...هيچکس ديوونه نيس خانومه؟!!! سريع ميگم:حسيني...ارام حسيني...سري تکون ميده و ادامه ميده:هيچکس دوس نداره اينکارارو بکنه ولي ادما تا وقتي حالشون خوبه کسي زياد دورش نيس توجه نميکنه يني ميکننا ولي فقد برا تفريح و شوخيو اينا...اين ادمايي ک اينجان نصف بيشترشون سالمن خانوم حسيني...حتي خوده منم کي فک ميکرد ک اين حرفارو بزنم...کي انتظار داره...همه فک ميکنن من ي افسرده ايم ک لاله و ميخاد بميره...درصورتي ما فقد خسته ايم...خسته از جنگيدن با ادماي اطرافمون...برا همينه ک خودمونو ب ديوونگي ميزنيم.خودمونو تنها ميکنيم تا راحت باشيم...خيلي رنج ميکشيما ولي خب وقتي دورت شلوغ باشه و نفهممنت ب چ درد ميخوره؟!...همون بهتر ک تو تنهاييت درد بکشيو بميري...سکوت ميکنه و ديگ هيچي نميگ.باز خيره ميشه ب ديوار رو ب روش....تو فکر ميرم و غرق حرفاش ميشم...راس ميگف...ما هيشوقت ب اين چيزا فک نميکرديم...هميشه براي همه ديالوگاي تکراري و نسخه ميپيچيديم تا از سرمون واشون کنيم خب بنظرمون ديوونه بودن ديگ...از خودم و طرز فکرم متاسف ميشم...بلند ميشم و بدون حرف از اتاق ميام بيرون...حق بااون بود،،،خيلي وقتام ما عصبي ک ميشيم ميزنه ب سرمون و هرکاري از دستمون برمياد...هرحرفي ممکنه بزنيم...درحقيقت همه ما يجور خاصي ديوونه ايم:)))
#Aram
پارت۲:https://wisgoon.com/pin/30739103/
#خاص #جذاب
۶.۳k
۰۷ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.