طنزجبهه

.#طنز_جبهه .
آن شب یکی از آن شب‌ها بود؛ بنا شد از سمت راست یکی یکی دعا کنند،
 اولی گفت: «الهی حرامتان باشد…» بچه‌ها مانده بودند که شوخی است،
 جدی است؟ بقیه دارد یا ندارد؟ جواب بدهند یا ندهند؟
 که اضافه کرد: «آتش جهنم» و بعد همه با خنده گفتند: «الهی آمین.» .
نوبت دومی بود، همه هم سعی می کردند مطالب شان بکر و نو باشد،
 تأملی کرد و بعد دستش را به طرف آسمان گرفت و خیلی
 جدی گفت: «خدایا مار و بکش…»
دوباره همه سکوت کردند و معطل ماندند که چه کنند و او اضافه
 کرد: «پدر و مادر مار و هم بکش!» .
بچه‌ها بیش تر به فکر فرو رفتند، خصوصاً که این بار بیش تر صبر کرد،
 بعد که احساس کرد خوب توانسته بچه‌ها را بدون حقوق
 سرکار بگذارد، گفت: «تا ما را نیش نزند!»😉
دیدگاه ها (۸)

🔴 در حادثه تصادف یک دستگاه تانکر حامل سوخت با یک دستگاه اتوب...

🔴 منتشر کننده فیلم رقص در مقابل مسجد امام صادق(علیه السلام)...

باورتون میشه اینجا ایرانه؟!😍 آبشار زیبا و تمام خزه ای "کبودو...

داستان نویسی پارت ۴---فصل هفتم: پیام مرموزپس از ناپدید شدن ا...

{سناریوی شماره ۸} || پارت سی‌ پنجم||نام سناریو: 《 قلبی از سن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط