دلنشین ! ... ای غمِ دلواپسی ات بر کمرم ،
دلنشین ! ... ای غمِ دلواپسی ات بر کمرم ،
من از آنی که تو پنداشته ای خسته ترم...
عمرِ من کمـــتر از آنست کــــه باور بکنم ،
که تــو یــک روز بخـــواهـی بروی از نظرم...
راه برگشت کجا ؟ لمــس کن این فاجعه را ،
بی تو هر لحظه ، پلی می شکند پشت سرم...
باز هم کشته و بازنــده ی این جنگ منم ،
که تو با لشکرِ چشمانت و... من یک نفرم...!
دل به دریایِ جنون می دهی و می گذری ،
دل به دریایِ جنون می دهم و می گذرم...
آه دیوانه ! ، تو آنــسویِ جهان هم بروی ،
من به چشمانِ تو از پلکِ تو نزدیک ترم...!
من از آنی که تو پنداشته ای خسته ترم...
عمرِ من کمـــتر از آنست کــــه باور بکنم ،
که تــو یــک روز بخـــواهـی بروی از نظرم...
راه برگشت کجا ؟ لمــس کن این فاجعه را ،
بی تو هر لحظه ، پلی می شکند پشت سرم...
باز هم کشته و بازنــده ی این جنگ منم ،
که تو با لشکرِ چشمانت و... من یک نفرم...!
دل به دریایِ جنون می دهی و می گذری ،
دل به دریایِ جنون می دهم و می گذرم...
آه دیوانه ! ، تو آنــسویِ جهان هم بروی ،
من به چشمانِ تو از پلکِ تو نزدیک ترم...!
۱.۳k
۱۱ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.